
مفهوم رئالیسم دفاعی (Defensive Realism) از مفاهیم مهم حوزۀ روابط بینالملل است. این مفهوم بیش از همه توسط «کنت والتز» پرورش یافته و یکی از شاخههای «رئالیسم» یا «واقعگرایی سیاسی» به حساب میآید.
به طور کلی، نظریۀ رئالیسم کلاسیک چند شاخه دارد. نئورئالیسم یا رئالیسم ساختاری یکی از شاخههای رئالیسم کلاسیک است که دو شاخۀ رئالیسم تهاجمی و رئالیسم تدافعی از آن بیرون میآید.
رئالیسم یا واقع گرایی سیاسی
آنچه متفکران حوزۀ واقعگرایی سیاسی بر آن تاکید دارند ماهیت «آنارشیک» روابط بینالملل است. از نظر رئالیستها، دولتها بازیگران اصلی سیاست هستند و بر اساس بازی قدرت، قوانین و مقررات را شکل میدهند. در این دیدگاه، هیچ قانونی ورای کشاکش قدرت و بازی سیاسی دولتها وجود ندارد. بالطبع، در این بازی، برخی دولتها قدرت بیشتری کسب کرده و برخی حذف میشوند. به همین دلیل، هدف اصلی در سیاست بینالملل «بقا» است. در واقع، از آنجایی که ساختار نظام بینالملل آنارشیک و پرهرج و مرج است، هر دولتی وظیفه داد به هر طریقی که شده خود را «حفظ» کند و این هدف، اصلیترین راهنمای سیاستها و استراتژیهایش خواهد بود.
به طور کلی، واقعگرایی یکی از مکاتب «بدبین» حوزۀ روابط بینالملل است. در این مکتب، ساختار آنارشیک جهان هرگز تغییر نمیکند و حتی با«انقلاب» یا دگرگونی بنیادین نیز نمیتوان وضع جهان را بهبود داد، چرا که ساختار آنارشیک سبب تکرار رفتار قدرتطلبانۀ دولتها و صاحبان قدرت میگردد.
نئورئالیسم
نئورئالیسم یکی از شاخههای اصلی رئالیسم سیاسی است. این مکتب بعد از چاپ کتاب «نظریه سیاست بینالملل» رواج یافت. این کتاب نوشتۀ کنت والتز است که در سال 1979 منتشر شد. اصلی ترین بحث این نظریه و کتاب تاکید بر «تاثیرات ساختار نظام بینالملل بر رفتار دولتها» است. از نظر نئورئالیستها، ساختار نظام بینالملل، تعیین کنندۀ اصلی رفتار بازیگران سیاسی است.
والتز معتقد است ساختار نظام بینالملل را مجموعۀ سهگانۀ «دولتها، آنارشی، و توزیع تواناییها» میسازد و به دلیل ثابت بودن دو عنصر اول، تغییرات ساختاری محصول تغییر در توزیع تواناییها است و بیش از همه، این امر بر رفتار بازیگران در نظام بین الملل تاثیر میگذارد.
رئالیسم تدافعی و تهاجمی
نئورئالیسم دو شاخۀ مهم دارد: رئالیسم تهاجی و تدافعی. بنیان رئالیسم تدافعی نیز آثار کنت والتز است. والتز ادعا دارد ساختار آنارشیک نظام بینالملل، دولتها را تشویق میکند تا برای افزایش امنیت خود به اتخاذ سیاستی میانهرو روی آورند. در مقابل، واقعگرایی تهاجمی که بیش از همه معلول آثار «جان مرشایمر» است، مدعی است که دولتها قدرت خود را افزایش میدهند تا با رسیدن به «سلطه» و «هژمونی» به امنیت دست یابند.
واقعگرایی تدافعی و تهاجمی در اصول مشترکاند و هر دو بر بنیان آنارشیک نظام بینالملل، ماهیت این نظام آنارشیک، تعدیلناپذیری آن، ناپایداری جهان، بدبینی دولتها نسبت به هم و رقابت برای کسب قدرت، تمرکز بیشتر بر رفتار قدرتهای بزرگ به مثابۀ نقطۀ کانونی نظریۀ رئالیسم، توافق دارند اما واقعگرایی تدافعی کمی خوشبینی بیشتری دارد و معتقد است برای در امان بودن، لازم نیست بر جهان سلطه یافت و یک دولت با کسب امنیت لازم و دوری از منازعات غیرضروری، میتواند به حیات خود ادامه دهد. در واقع، در این نظریه، نخستین و اصلیترین هدف قدرتهای بزرگ تضمین بقاست اما این بقا از طریق «موازنه» حاصل میشود و احتیاجی به سلطه بر تمام رقبا نیست. به عبارت دیگر، در حالی که رئالیسم تدافعی تاکید دارد که در یک نظام آنارشیستی، بقای هر کشور به طور بالقوه در خطر است، رئالیسم تهاجمی یک قدم فراتر میرود و تاکید دارد که تنها راه دولتها برای مقابله با تهدیداتی که متوجه بقای آنهاست، به حداکثر رساندن قدرتشان است.
همچنین، والتز و مرشایمر، به عنوان نظریهپردازان اصلی دو مکتب رئالیسم تدافعی و تهاجمی، با وجود اذعان به اهمیت بالای قدرتهای جهانی در تبیین پدیدارهای سیاسی، در تبیین نحوۀ عمل این قدرتها تفاوت دارند. والتز معتقد است قدرتهای بزرگ به کسب امتیاز در تمامی زمینهها ( اعم از حوزه جغرافیایی، سیاست، ارتش، اقتصاد و ...) نیاز دارند. در حالی که مرشایمر تنها بر «قدرت نظامی» تاکید داشته و عقیده دارد قدرت کارآمد دولت، در نهایت عبارت است از عملکرد نیروهای نظامی آن در مقایسه با نیروهای نظامی کشور رقیب.
شاخصهای رئالیسم تدافعی
در نظریۀ رئالیسم تدافعی، که به جز والتز، صاحبنظران و محققانی مانند رابرت جرویس، استفن والت، استفن ون اورا و چارلز گلاسر بر شکلگیری آن تاثیر گذاشتهاند، عناصری وجود دارد که پی و اساس آن را میسازد. مفاهیم بنیادین این نظریه بدین شرح هستند:
امنیت
در رئالیسم تدافعی «تامین امنیت» اساسیترین مسئله است. هدف اصلی استراتژیهای کلان دولتها همین مساله به حساب میآید. به همین دلیل، تحلیلگران این حوزه، مطالعات روابط بینالملل را به سمت امنیتی شدن سوق داده و نگاهی کاملا امنیتی به مسائل دارند.
موازنه
در رئالیسم تدافعی تاکید بر «موازنه» است. در این دیدگاه، دو دولت میتوانند در برهوت قانون بینالملل به توازن برسند و با رعایت فاصله، از تصادم و جنگ جلوگیری کنند. طبق این نظریه، هدف اولیۀ یک دولت یا قدرت «بازداری مهاجم» است نه «هجوم»، اما اگر این امر با شکست مواجه گردد، وقوع جنگ الزامی است.
موازنۀ تهدید
استفن والت، نظریهپرداز حوزۀ رئالیسم دفاعی، از جمله افرادی است که توجه بسیار زیادی به مفهوم «موازنه تهدید» دارد و آن را به جای «موازنه قدرت» به کار میگیرد. والت معتقد است «تهدید» ترکیبی از قدرت تهاجمی دولت، توانمندیهای نظامی، نزدیکی جغرافیایی و نیّات تجاوزکارانۀ احتمالی است. بنابراین، قدرت تنها بخشی از عوامل موثر بر تهدید است. آنچه در روابط میان دولتها حائز اهمیت است برداشت آنها از یکدیگر بهعنوان تهدید است و نه صرف میزان قدرت هر یک از آنها.
جنگ
اگر موازنه و رعایت فاصله میان دو یا چند دولت به هم بخورد یا یک دولت دست به نابودی این موازنه بزند، بالاجبار «جنگ» رخ میدهد. اصولا در جهان آنارشیک که هیچ قاعدهای ورای روابط دول وجود ندارد، جنگ اجتنابناپذیر است.
توزیع قدرت
جهان آنارشیک سبب میشود که «توزیع قدرت» به اشکال مختلف و بدون مبنای عادلانه صورت بگیرد. علت اصلی رقابتها و جنگها نیز همین امر است. نظامهای چندقطبی نامتوازن دارای خطرناکترین نوع توزیع قدرت هستند و بیشترین احتمال وقوع جنگ در آنها حس میشود.
ایران و سیاست رئالیسم تدافعی
برخی تحلیلگران معتقدند سیاست ایران از زمان انقلاب اسلامی در سال 57 و به خصوص جنگ تحمیلی در سال 59 تا کنون، بر مبنای «رئالیسم تدافعی» بوده است. آرین طباطبایی و آنی تریسی ساموئل در مقالهای با عنوان «استراتژی رئالیسم دفاعی؛ جنگ ایران و عراق درباره توافق هستهای چه چیزی به ما میگوید؟» تاکید دارند که حملۀ ارتش بعث عراق به ایران و حمایت همهجانبۀ دنیا از این رژیم، سبب شد سیاست خارجی و استراتژیهای کلان جمهوری اسلامی ایران بر مبنای «رئالیسم تدافعی» شکل بگیرد. بر اساس این تحلیل، ایران متوجه شد که در جهان تک قطبی غربی، تنها است و به همین دلیل، باید برای «بقا» و حفظ «امنیت»، به نوعی «موازنۀ تهدید» با کشورهای دیگر دست یابد. این سیاست در دهه 60 رفتار دولتهای ایران را شکل داد اما در دهههای بعد نیز تداوم یافت و به قلب مذاکرات هستهای و سیاست اتمی ایران نیز نفوذ کرد.
کنت والتز میگوید: «در نظام بینالملل، تلاش اصلی واحد (سیاسی) نه پیشبرد اهداف بلکه تهیه ابزارهای حفاظت از خود است.» نظریۀ «رئالیسم تدافعی ایران» بر این نظر والتز بنا شده است. در واقع، طبق این نظر، ایران در سالهای بعد از انقلاب تلاش داشته خود را از تهاجم دشمنان حفظ کند. حمایت همهجانبه شوروی و آمریکا و کشورهای عربی از بعثیها در جنگ تحمیلی، ورود علنی آمریکا به جنگ از طریق بمباران نفتکشها و حمله به هواپیمای مسافربری ایران، تحریم ایران در دهههای 60 و 70 و ... سبب شده ایران در مقام مدافع، تلاش کند سیاست «بقاء» را سرلوحۀ خود قرار دهد. به همین دلیل، رفتارهای ایران در سیاست خارجه به خصوص در پروندۀ هستهای نه غیرعقلانی است و نه تهاجمی بلکه بر اساس «رئالیسم تدافعی» است که از دهۀ 60 به بعد شکل میگیرد. بر همین مبنا است که در زمان اوج گرفتن گفتگوهای هستهای میان ایران و 5+1، دولت وقت ایران برجام و مذاکرات پیرامونش را «ابزاری دفاعی» دانست که سایۀ جنگ را از سر ایران کم کرده و اجازه میدهد ایران توانمندیهای دفاعیاش ا احیاء کند.
منابع بیشتر برای مطالعه
1. Mearsheimer, J. J. (2001). The tragedy of great power politics. W.W. Norton & Company.
2. Wohlforth, W. C. (2008). Realism and the end of the Cold War. International Security, 13(3), 5-41.
3. Jervis, R. (1978). Cooperation under the security dilemma. World Politics, 30(2), 167-214.
4. Waltz, K. N. (1979). Theory of international politics. McGraw-Hill.
5. Taliaferro, J., & Wohlforth, W. C. (2018). The elusive balance: Power and perception in international politics. International Security, 43(4), 9-45.
6. Christensen, T., & Snyder, J. (1990). Chain gangs and passed bucks: Why many small groups are not like others. International Organization, 44(2), 137-168.
7. Glaser, C.L., & Kaufmann, Ch.M., (2010). The balance of power in the twenty-first century: Power shifts and international stability? International Security, 35(2), 7-40.
8. Layne, C., & Welch-Layne, S., (2014). The new realism: A review essay on recent realist scholarship in international relations theory and practice—Part I: Classical realism and neorealism revisited*. International Studies Review, 16(4), 563-583.
9. Schweller, R.L., & Priess, D., (1997). A balance of power perspective on alliance formation and stability*. Journal of Conflict Resolution, 41(4), 473-506.
10. Mearsheimer, J.J., (2014). The false promise of international institutions*. International Security, 19(3), 5-49.
- سموئل، آنی تریسی و طباطبایی، آرین. استراتژی رئالیسم دفاعی؛ جنگ ایران و عراق درباره توافق هستهای چه چیزی به ما میگوید؟. ترجمه هادی خسروشاهین. سیاست نامه، سال سوم، شماره 10. پاییز 97. صص 52-72
- پژوهشکده سایبرپلیتیک دانشگاه فرماندهی و ستاد ارتش جمهوری اسلامی ایران (دافوس آجا)
ارسال دیدگاه