استراتژی قدرت دریایی
lighthouse

شرط اصلی برای ایجاد یک قدرت جهانی کنترل بر دریاهاست. به عبارت دیگر، نظارت بر دریاها، اولین قدم در راه کسب قدرت برتر جهانی است. به نظر آلفرد ماهان، در نزاع بین قدرت‌ها، نیروهایی که در موقعیت دریایی قرار دارند از امکانات بیشتری برای در دست گرفتن ابتکار عمل برخوردار هستند. به عقیدۀ ماهان، در دنیای جدید تجارت و بازرگانی، موقعیت دریایی مناسب، دارای مزایای اقتصادی و سیاسی زیادی است، در حالی که کشورهای محصور در خشکی اهمیت کمتری دارند. با توجه به این اهمیت در کسب قدرت و نقش‌آفرینی در سطح منطقه‌ای و جهانی می‌توان «موقعیت دریایی» را به عنوان عامل ژئوپلیتیک مؤثر در سیاست خارجی کشورها در نظر گرفت.


قدرت دریایی

لازم به ذکر است، واژۀ «قدرت دریایی» واژۀ جدیدی نیست و می‌توان گفت در قرون اخیر موضوع بحث‌های داغ و سرنوشت‌ساز بوده و مسیر تاریخ بشری و سرنوشت بسیاری از انسان‌ها را در جغرافیای سیاسی جهان دگرگون ساخته است. قدرت دریایی عبارت است از «مجموعه‌ توانایی‌های یک ملت در استحصال منافع خویش از دریاها و اقیانوس‌ها با به کارگیری آب‌های دنیا برای مقاصد سیاسی، اقتصادی و نظامی در زمان صلح و جنگ به منظور نیل به مقاصد و اهداف ملی.» همچنین به آن قسمت از توانایی‌های کلی یک کشور که آن را قادر به استفاده از دریا برای پیشبرد اهداف سیاست‌ها و مصالح ملی می‌سازد، قدرت دریایی اطلاق می‌شود. در واقع، قدرت دریایی در بین سایر قدرت‌های یک کشور، آن قدرتی است که توانایی حضور و اعمال سیاست‌های دولت مزبور را در دریا در زمان صلح و جنگ فراهم می‌سازد. قدرت دریایی به سطوح دیگر قدرت نظامی، قابلیت تحرک، انعطاف و دور زدن بیشتر می‌دهد و توانایی کشور برای خنثی کردن اهداف دشمن در زمان صلح و جست و جوی یک راه مناسب جهت انهدام دشمن در زمان جنگ را فزونی می‌بخشد.


استراتژی قدرت دریایی

 در آثار «ماهان» و نوشته‌های تاریخی و نظری «سر جولیان کوربت» به نقش کلی قدرت دریایی در تاریخ استراتژی و نیز امتیازات و محدودیت‌های آینده قدرت دریایی در قرن بیست و یکم اشاره شده است. در این میان، امتیازات ذاتی قدرت دریایی عبارت است از: قدرت تطابق، انعطاف و تحرک بر سطح، در عمق و بر فراز محیطی که بخش اعظم سطح کرۀ زمین را پوشانده و خشکی‌های جزیره مانند، آن را احاطه کرده است. 

طبق مفهوم استراتژی قدرت دریایی، دریا یک فضای گسترده است که می‌توان از آن برای غلبه بر چالش‌های جغرافیایی، دیپلماتیک یا نظامی استفاده نمود. الزامات استراتژی، سهم مؤلفۀ دریایی را در جلوگیری و در صورت لزوم، پیروزی در درگیری‌ها برای نیل به اهداف ملی، تشریح می‌نمایند.


عناصر موثر در قدرت دریایی

کرزلی «قدرت دریایی» را منوط بر داشتن «منابع» و «عناصری» می‌داند که هر قدرت دریایی باید از آن برخوردار باشد. منابع عبارت است از1) اجتماع دریایی 2) معادن و منابع طبیعی دیگر 3) نوع دولت و حکومت 4) جغرافیا 5) صنایع تکنولوژیک پیشرفته 6) نظام سیاسی بین‌المللی.

عناصر موثر بر قدرت دریایی عبارت است از:

 1) کشتیرانی تجاری

 2) پایگاه‌ها

 3) ابزارهای جنگی

اریک گروو عوامل مؤثر بر قدرت دریایی را به این ترتیب طبقه‌بندی می‌کند:

عوامل مؤثر درجه اول:

1) قدرت اقتصادی

2) قدرت تکنولوژیک

3) فرهنگ اقتصادی- سیاسی

عوامل مؤثر درجه دوم:

1) موقعیت جغرافیایی کشورها

2) وابستگی به دریا بر مبنای تجارت دریابرد، دریانوردی تجاری، کشتی‌سازی، ماهیگیری، منطقه

3) سیاست‌ها و دیدگاه‌های حکومت

در نظریۀ «ساختار قدرت دریایی» تیل، عوامل قدرت دریایی عبارتند از:

1) مردم، جامعه و دولت دریایی (فرهنگ دریایی نیروی انسانی کافی و دولت دموکراتیک)

2)  جغرافیای دریایی (موقعیت دریایی ساحلی، وضعیت جغرافیایی و عوارض ساحل، نزدیکی به شبکه‎های ارتباطی دریایی و...)

3)  منابع (اعم از تکنولوژی و یا منابع لازم برای تجهیز ناوگان تجاری و نظامی)

4)  اقتصاد دریایی (حضور قدرت دریایی در پهنۀ دریا برای حمایت از ناوگان‌های تجاری مستلزم برخورداری از اقتصاد دریایی است.)

5)  حمایت، پشتیانی و پیوند بین قدرت دریایی و قدرت زمینی و هوایی

 گری گیل از 5 عامل جغرافیایی یاد می‌کند که در شکل‌یابی قدرت دریایی دخیل هستند. این عوامل عبارت اند از: 1) ماهیت خط ساحلی و دسترسی به دریا 2) وضعیت سیاسی مرزهای زمینی 3) تکنولوژی 4) کنترل پایگاه‌ها و نقاط کنترل دوردست 5) ذهنیت و فرهنگ استراتژیک.

ساخوجا در تبیین مؤلفه‌های تشکیل‌دهندۀ قدرت دریایی نگاه کلانی به موضوع دارد. از دیدگاه ساخوجا، 5 مؤلفۀ جغرافیایی، اقتصادی، نظامی، تکنولوژیک و سیاسی (هدف استراتژیک از قدرت دریایی و ارادۀ تعقیب استراتژی دریایی) در تعیین قدرت دریایی کشورها دخیل هستند. در تقسیم بندی ساخوجا عوامل جغرافیایی عبارت‎اند از: 1) طول خط ساحلی 2) سرزمین‌های جزیره‌ای 3) حجم جمعیت و اجتماع دریایی 4) وسعت مناطق دریایی 5) تعداد بنادر دریایی 6) وسعت کشور 7) جمعیت کشور 8) موقعیت کشور در رابطه با نقاط کنترل 9) مسیرهای دریایی بین‌المللی 10) منابع مواد خام و بازارها.

عوامل جغرافیایی و غیرجغرافیایی قدرت دریایی

قدرت واقعی دریایی به شدت وابسته به وضعیت مالی، قابلیت حکومت مرکزی، کیفیت و کمیت واقعی منابع دریایی، کشتی‌ها، دریانوردان و کادر نظامی، زیرساخت‌های دریایی و کیفیت تصمیم‌گیری‌های سیاسی و دریایی است. جغرافیا تا حدی قدرت دریایی را محدود می‌کند اما در نهایت، تصمیم‌های سیاسی، زمینۀ گسترده‌تر اقتصادی و همچنین عوامل غیرجغرافیایی ساختاری، سیستماتیک و اندیشه‌ای، تعیین کننده‌های مهم (اگر نگوییم اصلی) قدرت دریایی هستند.

گفته می‌شود، سه عامل از عوامل جغرافیایی تا حدودی قدرت دریایی را تحت تأثیر قرار می‌دهند: عوامل زمین شناسی و جغرافیای فیزیکی، عوامل ژئوپلیتیکی و جغرافیای انسانی و عوامل اندیشه‌ای مطلع از جغرافیا. در سیستم دنیای مدرن، قدرت‌های جهانی، قدرت‌های دریایی (یا اقیانوسی) بوده‌اند و فرمانروایی دریاها را اعمال کرده‌اند. تغییر در موقعیت رهبری جهان با تغییرات در توزیع قدرت دریایی همراه است.

باید خاطر نشان کرد که استراتژی دریایی صرفاً دفاع دریایی نیست. استراتژی دریایی در برگیرندۀ دیگر اجزاء قدرت است که شامل دیپلماسی، محافظت و دفاع از تجارت در دریا، ماهی‎گیری، بهره‌برداری، حفاظت، نظارت و دفاع از منطقۀ انحصاری اقتصادی در دریا، دفاع ساحلی، امنیت مرزهای ملی، حفاظت از جزایر فراساحلی و همچنین مشارکت در نگرانی‌های منطقه‌ای و جهانی مربوط به استفاده از اقیانوس‌ها، آسمان فراز اقیانوس‌ها و بستر دریاها است. رسیدن به اهداف مختلف استراتژی دریایی، شکوفایی قدرت دریایی را به همراه دارد که در بستر ایفای کارکردهای نیروهای دریایی رقم می‌خورد.


مقالات وابسته
منابع
  1. کتاب «ژئوپلیتیک دریایی ایران»، نوشتۀ محمود واثق، سید مسعود کمال علوی، تهران، انتشارات دافوس، 1403

ارسال دیدگاه

Captcha