
«چقدر نیاز دارم که چهار مرد را در خانهام داشته باشم. آنها ستونهای پادشاهی هستند و مُلک بدون آنها برقرار نمیشود. یکی از آنها قاضی است که از سرزنش خدا نمیترسد. دیگری رئیس شرطههایی (رئیس پلیس) است که ضعیف را در برابر قوی حفظ میکند. سومی مأمور مالیاتی است که تحقیق میکند و به مردم ظلم نمیکند. چهارمی مسئول اطلاعاتی (صاحب البرید) است که اخبار افراد را مطابق حقیقت ثبت میکند.» این گفته را مورخ بزرگ محمد بن جریر طبری (متوفی ۳۱۰ هجری/۹۲۲ میلادی) درکتاب تاریخ خود به یکی از مهمترین خلفای دولت عباسی، ابوجعفر المنصور (متوفی ۱۵۸ هجری/۷۷۵ میلادی) نسبت داده است. این سخن نشان میدهد که پایههای دولت اسلامی در زمان بنیعباس بر چهار "وزارتخانۀ استراتژیک" استوار بوده است: دادگستری، امنیت، اقتصاد و اطلاعات. در این میان، اهمیت دستگاه اطلاعات بیش از سایرین بوده است.
ایجاد یک دستگاه «جمعآوری اطلاعات» در تاریخ دولت اسلامی که وسعت بسیار زیادی داشته، منطقی و ضروری بوده است. درگیریهای داخلی بین حکومتهای اسلامی و رقبای جهانی هرگز متوقف نمیشد و تلاشها برای نفوذ در ساختار حکومتها که از طریق جاسوسان صورت میگرفت، هیچگاه کاهش نمییافت. بنابراین، برای دولتهای اسلامی از جمله عباسیان ضروری بود که به قلمروهای تاریک اطلاعات وارد شوند. شواهد نشان میدهد که سیستمهای اطلاعاتی دول اسلامی به بالاترین سطوح تخصص رسیدند و به یکی از ارکان اصلی دولت تبدیل شدند.
دیوان البرید و دیوان الخبر
«دیوان الخبر» (وزارت اطلاعات) در دولت اسلامی به دلیل بزرگی و حساسیت وظایفش، درست مانند سازمانهای اطلاعاتی امروزی، از اهمیت بالایی برخوردار بود. اهمیت دستگاه اطلاعات برای خلفا و حکام آشکار بود. سلاطین فقط روشنفکران و افراد قابل اعتماد را به این مقام منصوب میکردند. بنابراین، در میان کسانی که این مقام را بر عهده میگرفتند، دانشمندان و روشنفکران مشهوری بودند. گاهی اوقات، این مقام تبدیل به یک منصب خانوادگی و موروثی میشد که از پدر به پسر میرسید.
اگر بخواهیم وظایف دستگاه «دیوان الخبر» را تعریف کنیم، متوجه میشویم که آنها عمدتاً 4 وظیفۀ اصلی داشتند:
الف. نظارت بر اخبار مهم و شرایط عمومی مناطق تحت تسلط حکومت
ب. نظارت بر مقامات ارشد حکومت برای اطمینان از درستکاری و تأیید وفاداری آنها
ج. تعقیب مخالفان، معترضان و انقلابیون
د. جمعآوری اخبار دشمن خارجی
بر اساس این کارکردها، شاخههای دستگاه اطلاعات در حکومت اسلامی افزایش یافت. در میان آنها یک شاخۀ غیرنظامی وجود داشت که معروف به «دیوان الخبر» (به ریاست صاحب الخبر) بود. یک شاخه اطلاعات نظامی هم وجود داشت که «دیوان خبر العسکر» نامیده میشد. در دوران ایوبیان و ممالیک، این شاخۀ نظامی «الیزک» (یزک) نامیده میشد.
بذرهای نخست تاسیس دستگاه اطلاعات
مسلمانان در زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و خلفای نخستین از دستگاهها و سازمانهای اطلاعاتی و کار امنیتی اطلاع چندانی نداشتند. با این حال، در دوران اولیۀ ظهور اسلام، شاهد تلاشهای امنیتی عظیمی برای کسب خبر از احوال دشمنان و مبارزه با فعالیتهای جاسوسی آنها هستیم.
در دوران حضور پیامبر در مکه، «حکم بن ابی العاص» از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) جاسوسی میکرد و اخبار ایشان را به کفار میرساند. آنطور که سبط بن جوزی (متوفی ۶۵۴ هجری/۱۲۵۶ میلادی) در «مرآة الزمان» روایت میکند، هنگامی که مسلمانان به مدینه مهاجرت کردند، هدف قرار دادن آنها، با پیوستن یهودیان به قریش و جاسوسی علیه آنها تشدید شد. نمونهای از این امر، چیزی است که بلاذری (متوفی ۲۷۹ هجری/۸۹۲ میلادی) در کتاب «انساب الاشراف» آورده است: «مالک بن ابی قوقل وانمود میکرد که مسلمان است و اخبار پیامبر صلی الله علیه و آله را برای یهودیان نقل میکرد!»
در نتیجۀ فعالیتهای جاسوسی خطرناک دشمن، مسلمانان بهای سنگینی پرداختند. امام بیهقی (متوفی ۴۵۸ هجری/۱۰۶۶ میلادی) در کتاب خود «دلائل النبوة» نقل کرده که وقتی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در سال ۷ هجری/۶۲۹ میلادی از عمره بازمیگشت، گروهی را نزد قبیلۀ بنی سلیم در نزدیکی مدینه فرستاد. گویا یکی از جاسوسان بنی سلیم با آنها بود. وقتی گروه از مدینه خارج شدند، جاسوس به نزد قوم خود رفت، آنها را هشدار داد و از حضور پیامبر آگاه کرد. مردم بنی سلیم جمعیت زیادی را جمع کردند. وقتی اصحاب رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) تجمع مردم را دیدند، آنها را به اسلام فراخواندند. مردم به سمت آنها تیر پرتاب کردند و به سخنانشان گوش ندادند.
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و یارانشان فراز و نشیبهای زیادی در مبارزه با جاسوسان دشمن داشتند. بخاری (متوفی ۲۵۶ هجری/۸۷۰ میلادی) در «صحیح» خود روایت کرده است: «جاسوسی از مشرکان نزد رسول خدا آمد و هنگامی که مخفیانه قصد فرار داشت، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: این مرد را بکشید! اصحاب به سمت او دویدند و سلمة بن اکوع (متوفی ۷۴ هجری/۶۹۳ میلادی) او را کشت.»
درعوض، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) جاسوسانی داشت که به صفوف دشمنانش نفوذ میکردند و اطلاعات دقیقی برای او میآوردند. در صحیح بخاری گزارش شده است که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) یک بار برای انجام عمره احرام بست و «جاسوسی از قبیلۀ خزاعه» را برای جمعآوری اطلاعات فرستاد. پیامبر به راه خود ادامه داد تا اینکه «جاسوس خزاعی» با اطلاعاتی در مورد اهداف قریش نزد او آمد. این جاسوس به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) گفت: «قریش علیه شما نیرو جمع کرده است... و با شما خواهد جنگید و مانع ورود شما به کعبه خواهد شد!» در کتاب «الاستیعاب» نوشتۀ ابن عبدالبر (متوفی ۴۶۳ هجری/۱۰۷۰ میلادی) آمده است که عباس بن عبدالمطلب (متوفی ۳۲ هجری/۶۵۲ میلادی) «قبل از جنگ بدر اسلام آورده بود و اخبار مشرکان را برای رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مینوشت... و دوست داشت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را زیارت کند، اما رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به او نوشت: اقامت تو در مکه بهتر است.»
فعالیت جاسوسی و اطلاعاتی در دوران خلفای نخستین نیز ادامه داشت. ابن جوزی در کتاب خود، «مرآة الزمان»، شواهدی را از دغدغه خلفای اول و دوم نسبت به مسائل امنیتی ذکر کرده است.
حضرت علی (ع) نیز تاکید زیادی بر کارهای امنیتی داشتند. ایشان در نامهای که به یکی از امرای خود مینویسد، میگوید: «از جستجو و تحقیق و بازرسی در امور نیروهای تحت امر خود غافل مشو و بر آنها نظارت داشته باش و کارهایشان را زیر نظر بگیر و جویای احوالشان باش که شرح حال آن از تو پوشیده و پنهان نماند تا اینکه از طرز رفتارشان با مردم و چگونگی برخوردشان با آن مردم که تو مسئولین امور آنان قرار دادی آگاه گردی.» همچنین، در دستورات حضرت امیرالمؤمنین (ع) به مالک اشترمیخوانیم: «بازرسان مخفی راستگو و مطمئن را به نزد مردم بفرست تا در پنهانی و به طور مخفیانه در مورد آنان به نظارت و بازرسی مشغول شوند، این کار به جهت انگیزه دادن به آنان است تا در مسئولیت خود به خوبی رعایت امانت را کرده و با زیردستان خود به نرمی رفتار کنند.»
با این حال، «سازمانهای امنیتی و اطلاعاتی» تا زمان دولت اموی به شکل یک «نهاد» مستقل وجود نداشتند. ابن حجر (متوفی ۸۵۲ هجری/۱۴۴۸ میلادی) در «فتح الباری» اظهار میدارد که پست و مقام «صاحب الشرطه» (رئیس پلیس) و «دیوان الخبر» در دوران پیامبر (ص) وجود نداشت و در دوران اموی پدیدار شد.
دستگاههای اطلاعاتی در دوران اموی
شاید خطرناکترین دستگاه امنیتی که امویان در دولت خود به کار گرفته بودند، «دیوان البرید» باشد که توسط یک «صاحب البرید» اداره میشد. این واژه معادل امروزی «رئیس اطلاعات» است. دستگاه برید را میتوان هستۀ اصلی «دستگاه اطلاعاتی» در تمدن اسلامی دانست. در مورد ریشههای تشکیل دستگاه برید، العسکری (متوفی حدود ۳۹۵ هجری/۱۰۰۴ میلادی) در «الاوایل» میگوید که «اولین کسی که سرویس اطلاعاتی البرید را در اسلام تأسیس کرد، معاویه بن ابی سفیان بود. این دستگاه در زمان حکومت او توسط عبدالملک (مروان) (متوفی ۸۶ هجری/۷۱۶ میلادی) تقویت شد.» العسکری سپس میافزاید که عبدالملک، کاتب خود، سلیم ابوالزعیظه، را به سمت «صاحب البرید» منصوب کرد و تأکید کرد که «هر زمان که پیک خبر یا چاپار، چه روز و چه شب، میرسد، نباید راهش مسدود شود و تأخیر یک ساعته در خدمات پستی ممکن است برنامهریزی سالانۀ مردم را مختل کند.»
دستگاه برید که شباهت زیادی به ادارۀ پست ویژه (البته با چاشنی امنیت و اطلاعات) داشت، وسیلهای برای مکاتبات مورد استفادۀ دولتها و عموم مردم نبود، بلکه منحصراً وظایف رسمی خود را برای دستگاه اطلاعاتی انجام میداد.
به نظر میرسد که اعراب اصطلاح «برید» را از ایرانیان اقتباس کردهاند. ابن اثیر، حدیثشناس (متوفی ۶۰۶ هجری/۱۲۱۰ میلادی) در «النهایه» میگوید: «برید یک کلمۀ فارسی است که در اصل به معنای قاطر بوده است. ریشۀ آن «بریده دم» است. دلیل این امر این است که قاطرهای پستی دمهای بریدهای داشتند که به مثابۀ یک نشانه برای تشخیصشان عمل میکرد.»
الخلیل الفراهیدی (متوفی ۱۷۰ هجری/۷۸۶ میلادی) در کتاب خود «العین» دربارۀ مسیرهای پستی چاپارها و مامورهای برید مینویسد: «مسیرهای پستی هر کدام دوازده مایل (۲۲ کیلومتر) طول دارند.» در هر مسیر، خبررسان، اسب خود را عوض میکرد یا «نقشه» را به مامور پستی دیگری تحویل میداد. الفتانی (متوفی ۹۸۶ هجری/۱۵۷۸ میلادی) در «مجمع بحار الانوار» میگوید: «اسبهای پست اسبهایی هستند که در طول جاده مستقر میشوند تا اخبار را از یک کشور به کشور دیگر منتقل کنند.» مورخان مسلمان، استفادۀ پیشگامانۀ امپراتوری ایران از خدمات پستی را مستند کردهاند و تاکید دارند که این خدمات بعدها توسط دولتهای اسلامی به کار گرفته شد.

دستگاه اطلاعاتی در دوران عباسیان
در دوران بنیامیه دو مقام صاحب الخبر و صاحب البرید یکی بودند. به نظر میرسد که عنوان «صاحب الخبر» از نظر فنی حدود قرن چهارم هجری از مقام «صاحب البرید» جدا شده است. بعد از جدا شدن، صاحب البرید مسئول رساندن اخبار به گوش خلفا و مقامات حکومتی باقی ماند، اما مسئولیت جمعآوری اخبار و مدیریت پرسنل اطلاعاتی وظیفۀ «صاحب الخبر» بود.
فاطمیان تغییراتی در این دستگاه ایجاد کردند. آنها یک نهاد «دیوان الترتیب» نیز ایجاد نموده و سرپرست آن را «صاحب الترتیب» نامیدند. المقریزی (متوفی ۸۴۵ هجری/۱۴۴۱ میلادی) در «اعتظام الحنفاء» میگوید: «این تشکیلات، خارج از این دولت [فاطمی]، زیر مجموعۀ «صاحب البرید» بود {اما در دولت فاطمی یک نهاد مستقل بود}. او (صاحب الترتیب) اخبار و گزارشهایی را که به او میرسید، مرتب میکرد و با ادبیاتی مناسب خطاب به خلیفه مینوشت و و آنها را به او میداد.»
صاحب البرید یک دفتر مرکزی دائمی در مراکز اصلی شهر داشت که از آنجا مخبران و فعالیتهای جاسوسیشان را مدیریت میکرد. گزارشهای امنیتی تا زمان ارسال به «دیوان البرید» در پایتخت، در مکان مخصوص صاحب البرید نگهداری میشدند. بنای یکی از دفاتر مرکزی صاحب البرید در مکه، که محل دقیقش توسط الفکیحی (متوفی ۲۷۲ هجری/۸۸۵ میلادی) در «اخبار مکه» ذکر شده، هنوز باقی مانده است. او در وصف این مکان میگوید که در میان «در میان خانههایی که اطراف مسجد الحرام قرار داشتند، خانۀ صاحب البرید قرار داشت، جایی که ماموران خبر (مخبران) مکه در آن زندگی میکردند.»
اهمیت «دیوان الخبر» در دوران عباسیان به اوج خود رسید. خلفای عباسی از همان ابتدا به این نهاد توجه داشتند. ما در ابتدای مقاله به بیانیۀ خلیفۀ دوم عباسی و بنیانگذار واقعی این حکومت یعنی المنصور، در مورد «چهار رکن سلطنت» اشاره کردیم. عباسیان تلاش داشتند تا منابع مورد نیاز برای پشتیبانی از نهادهای اطلاعاتی را فراهم کنند تا جاسوسان و مخبران بتوانند وظایف خود را به طور کامل در امپراتوری وسیعی که از چین تا مراکش امتداد داشت، انجام دهند. در کتاب «مفید العلوم و مبید الهموم» منسوب به خوارزمی (متوفی ۳۸۳ هجری/۹۹۳ میلادی) آمده است که «مأمون (متوفی ۲۱۸ هجری/۸۳۳ میلادی) برای متصدی دیوان البرید، چهار هزار شتر - با آذوقه و تجهیزات کامل - فرستاد تا از امور مملکت جویا شود و بتواند در یک روز از امور جهان آگاه گردد.» این داستان تعجبآور نیست، زیرا همانطور که ابوعلی مسکویه رازی (متوفی ۴۲۱ هجری/۱۰۳۰ میلادی) در کتاب «تجارب الامم» میگوید: «پادشاهان خردمند مبالغ هنگفتی از خزانه خود را به اهل خبر میدهند.»
سیاستمداران و محققان از اهمیت سازمانهای اطلاعاتی و ویژگیهای مورد نیاز برای انتخاب پرسنل این نهاد سخنهای بسیار گفتهاند. از جمله جامعترین متون در این مورد، متنی است که امام ماوردی (متوفی ۴۵۰ هجری/۱۰۵۸ میلادی) در کتاب «تَجْعِلُ النَّظَر» گفته است: «سزاوار است که پادشاه از هیچ چیز، چه کوچک و چه بزرگ، در مورد اخبار رعایا، امور اطرافیانش و رفتار جانشینان و معاونانش نامطلع نباشد. او باید دائماً از حال آنها جویا شود و «خبرچین»هایی را چه مخفیانه و چه آشکارا نزد آنها بفرستد. او باید فردی امین را برای این منظور انتخاب کند که اطلاعاتش کامل و مورد اعتماد باشد و در غیاب و حضور پادشاه به او مشاوره دهد. او نباید طمع داشته باشد تا رشوه بگیرد و نباید مالپرست باشد تا تجاوز کند.»
«دیوان الخبر» (اداره کل اطلاعات) به دلیل عظمت و حساسیت وظایفش، مانند سازمانهای اطلاعاتی امروزی، از اهمیت زیادی برخوردار بود. بنابراین، برخی از مسئولان این دستگاه، مانند حسین بن ابراهیم البغدادی (متوفی ۵۵۲ هجری/۱۱۵۸ میلادی)، به گفتۀ الصفدی (متوفی ۷۶۴ هجری/۱۳۶۳ میلادی) در کتاب «الوافی بالوفیات»، «خطرناکترین فرد دولت» لقب گرفته بودند. طبق گفتۀ جامع ابن الفوطی (متوفی ۷۲۳ هجری/۱۳۲۳ میلادی) در کتاب «مجمع الادب»، منشأ خطر صاحب الخبر یا صاحب البرید این بود که «در هر امری متخصص و در مورد آنچه تصمیم گرفته میشد، آگاه بود». حاکمان مردان مورد اعتماد، بافرهنگ و باهوش را به دلیل جایگاه والایشان در محافل تصمیمگیری، برای سمت «صاحب الخبر» انتخاب میکردند. خوارزمی گفته که اولین فرد از «محارم پادشاه»، «رئیس دیوان الخبر است زیرا او مانند گوش پادشاه بوده و او را از منافع و مضرات پادشاهی آگاه میکند.»
بنابراین، در میان کسانی که این مقام را بر عهده داشتند، دانشمندان و نویسندگان مشهوری را مییابیم که گاهی اوقات آن را در خانوادههای خود موروثی میکردند و به دنبال تثبیت این دستگاه حساس برای امنیت دولت و جامعه بودند. از جملۀ این چهرههای مشهور، حریری (متوفی ۵۱۶ هجری/۱۱۲۲ میلادی) نویسندۀ کتاب «مقامات حریری» است. اصفهانی (متوفی ۵۹۷ هجری/۱۲۰۰ میلادی) در «خریدة القصر» میگوید: «حریری به عنوان حافظ اطلاعات و صاحب الخبر خلیفه در بصره فعالیت میکرد و من این مقام را تا پایان دوران المقتفی بالله در اختیار پسرانش یافتم.»
نشانۀ دیگر اهمیت این مقام، ارتقای برخی از صاحبان خبر یا برید به مقام نخست وزیری است. ذهبی در تاریخ اسلام خود ذکر کرده است که ابونصر کندری (متوفی ۴۵۶ هجری قمری/۱۰۶۴ میلادی) توسط سلطان طغرل بیگ سلجوقی (متوفی ۴۵۵ هجری قمری/۱۰۶۳ میلادی) «صاحب الخبر» حکومت شد. سپس سلطان او را در سن سی و یک سالگی به عنوان وزیر خود منصوب کرد و خلیفۀ عباسی هم او را «رئیس وزرا» لقب داد.
افول دستگاه اطلاعاتی و سقوط حکومتهای اسلامی
بسیاری معتقدند غفلت از اهمیت دستگاه دیوان الخبر علت فروپاشی دولتهای اسلامی بوده است. اصفهانی در کتاب «تاریخ دولت سلجوقیان» داستان ترور وزیر مشهور، خواجه نظام الملک (متوفی ۴۸۵ هجری/۱۰۹۲ میلادی) توسط حشاشین را روایت میکند که باعث بروز درگیریهای داخلی در دولت سلجوقی شد. او اظهار میدارد که این ترور «به این دلیل رخ داد که دولت، فاقد صاحب الخبر بود». این در حالی است که رسم روزگار آل بویه و حکام پیش از آنها این بود که هیچ شهری بدون «صاحب الخبر» نمیماند، به طوری که اخبار نزدیک و دور و احوال مطیع و نافرمان، به گوش آنها میرسید. او سپس میافزاید که دلیل غفلت از این نهاد در دوران سلجوقی این بود که سلطان آلپ ارسلان به نظام الملک گفت: «ما نیازی به صاحب الخبر و جاسوس نداریم، زیرا جهان خالی از دوستان و دشمنان ما نیست. اگر مخبری این را به ما برساند - و نفع شخصی داشته باشد - دوست را دشمن و دشمن را دوست معرفی میکند.» سلطان به دلیل توهمی که داشت، این رسم را کنار گذاشت و حشاشین نیز ضربات سختی به ارکان دولت او وارد آوردند. عجیب است که خود خواجه نظام الملک فصل کوتاهی را در کتاب خود، «سیاستنامه» به اهمیت دستگاه اطلاعاتی و نقش محوری «ارسال جاسوسان و بهکارگیری آنها برای خیر پادشاهی و رعایای آن» در ثبات دولتها اختصاص داده است.
برخی معتقدند ضعف اطلاعاتی سبب نابودی دولت عباسی توسط مغولان شد. خلیفه الظاهر (متوفی ۶۲۳ هجری/۱۲۲۶ میلادی) از بررسی گزارشهای امنیتی محرمانهای که به او ارائه میشد، خودداری میکرد. به گفتۀ الذهبی در «تاریخ الاسلام»، «هنگامی که خلیفه درگذشت، هزاران تکه کاغذ گزارشهای امنیتی در خانهاش یافتند که همگی مهر و موم شده و باز نشده بودند. از او خواسته شده بود که آنها را باز کند، اما او پاسخ میداد: ما نیازی به آنها نداریم. همۀ آنها فقط تهمت هستند!»»
آنچه الظاهر انجام داد، درست برعکس کاری بود که پدرش، خلیفه الناصر (متوفی ۶۲۲ هجری/۱۲۲۵ میلادی)، به خاطر انجام آن شناخته میشد. الناصر توجه زیادی به دستگاه اطلاعاتی و مطالعۀ روزانه گزارشهای مخبران داشت. نقل شده که در دوران خلافت الناصر، نگهبانان هر روز صبح، گزارشهای خود را از اوضاع مردم به خلیفه گزارش میدادند. ابن تغری بردی (متوفی ۸۷۴ هجری/۱۴۶۹ میلادی) در «النجوم الزاهرة» میگوید، وقتی الظاهر به خلافت رسید دستور داد این کار متوقف شود و گفت: «فایدۀ افشای اوضاع مردم چیست؟» به او گفته شد: «اگر این کار را رها کنی، رعایا فاسد میشوند!» اما او گوش نداد و تاکید کرد که این رویه متوقف شود.

وظایف چندگانۀ صاحب الخبر و مخبرانش
یکی از مهمترین وظایف «صاحب الخبر» نظارت بر مقامات ارشد، از جمله وزرا، والیان، قضات، رهبران نظامی و امنیتی و حتی خود جاسوسان بود. در مورد جاسوسی دولت از کارمندانش، مورخ مشهور، ابن الاثیر (متوفی ۶۳۰ هجری/۱۲۳۲ میلادی) در کتاب «الکامل» توضیحات جالبی دارد. طبق گزارش او پادشاه تونس، تمیم بن المعز بن بادیس الصنهاجی (متوفی ۵۰۱ هجری/۱۱۰۷ میلادی)، «در قلمرو خود «مخبرانی» داشته که به آنها حقوق هنگفتی میداد تا میان رجال رفته و از حال آنها اطلاعات کسب کند و به سلطان بدهد تا مبادا به مردم ستم کنند.
کسانی که تجربه سیاسی و امنیتی داشتند، به شاهزادگان توصیه میکردند که مقامات ارشد خود را زیر نظر داشته باشند. طاهر بن حسین (متوفی ۸۲۲ میلادی)، یکی از برجستهترین فرماندهان مأمون و بنیانگذار سلسلۀ طاهریان در خراسان بود. هنگامی که مأمون پسرش عبدالله بن طاهر (متوفی ۲۳۰ هجری/۸۴۴ میلادی) را به عنوان فرماندار یکی از ایالات منصوب کرد، طاهر به او توصیه کرد: «در هر منطقه از کار خود، امینی تعیین کن که اخبار کارگذارانت را به تو اطلاع دهد و شرح حال و فعالیتهای آنها را برای تو بنویسد.»
به گفتۀ برخی مورخان، حاکمان اسلامی برای هر کارمندِ حکومتی یک مخبر امنیتی تعیین میکردند، سپس مخبر دیگری را بر این مخبر گماشته و مخبر سومی را هم بر هر دوی آنها میگماردند. این همان روشی است که امروز با عنوان «حفاظت اطلاعات اداری» برای مبارزه با فساد شناخته میشود. المقریزی در شرح حال عبدالله بن دسومه (متوفی قبل از ۲۷۰ هجری/۸۸۴ میلادی) اشاره میکند که احمد بن طولون (متوفی ۲۷۰ هجری/۸۸۴ میلادی) او را «به عنوان جاسوس ابو ایوب احمد بن محمد بن شجاع، هنگامی که او را رئیس خزانه و مالیات کرده بود، منصوب کرد. او همچنین نعیم، معروف به «امین الذویب»، را به عنوان جاسوس هر دوی آنها منصوب نمود.»
صاحبان خبر وضعیت مقامات ارشد، به ویژه قضات، را زیر نظر داشتند و دائما به درآمدشان سرک میکشیدند تا فساد و ارتشاء آنها را کشف کنند. ابن جوزی در «المنتظم» گزارش میدهد که یکی از خلفای عباسی، قاضی «بشر بن ولید» (متوفی ۲۳۸ هجری/۸۵۲ میلادی) را به دلیل فساد قضات زیردستش توبیخ کرد. او خطاب به قاضی گفت: «ما مردی را که شما پیشنهاد کردید، به عنوان قاضی بصره منصوب کردیم و هزار درهم به او پرداختیم. او نه ملکی داشت، نه پولی. «صاحب الخبر» ما در آن ناحیه گزارش داده که مخارج ماهانۀ او چهار هزار درهم است. پس این سه هزار درهم از کجا آمده؟!»
نظارت پولادین و مهیب
یکی از خلفایی که قدرت اطلاعاتی بالایی در قلمرویش ایجاد کرد، خلیفه الناصر بود. قدرت مخبران او به حدی زیاد بود که بسیاری میگفتند حتی موشهای داخل دیوار هم مخبر او هستند. به همین دلیل، به شدت از او میترسیدند. ابن واصل حموی (متوفی ۶۹۷ هجری/۱۲۹۸ میلادی) در مفرج الکرب میگوید، در عراق، هیچ کس جرأت نمیکرد در خانه یا فضای خصوصی به نکوهش خلیفه بپردازد. برخی حتی گمان میکردند که خانواده و نزدیکانشان، اخبار آنها را به خلیفه منتقل میکنند.
قبل از او، قدرت سرویس اطلاعاتی خلیفه الحاکم فاطمی (متوفی ۴۱۱ هجری/۱۰۲۱ میلادی) مشهور بود. ماموران او میتوانستند به هر خانهای وارد شوند و حتی جزئیات داستانهای عاشقانه بین یک زن و مرد را ثبت کنند. ابن جوزی (متوفی ۵۹۷ هجری/۱۲۰۰ میلادی) در کتاب «المنتظم » به ما میگوید که او «در هر کوچه و خیابان، مخبرانی داشت که او رامطلع میکردند. او همچنین پیرزنانی را مأمور میکرد تا وارد خانهها شوند و اخبار زنان را به دربار گزارش دهند. مسائل جزئی مانند اینکه فلان پسر فلان دختر را دوست دارد یا فلانی با فلانی قرار ملاقات میگذارد هم از چشم خلیفه مخفی نبود.» با این حال، الحاکم در یکی از کشمکشهای شناختهشدهاش در سال ۳۹۹ هجری قمری علیه سرویسهای اطلاعاتی خود قیام کرد و به گفته المقریزی در کتاب «اعتراض الحنفاء»، مخبرانش را تا آخرین نفر به دلیل آسیب مکررشان به مردم به سبب دروغ گفتنها و غرض ورزیشان کشت.
سیستمهای اطلاعاتی همیشه عملکرد مثبت و خوبی نداشتند. گاهی خلیفه از این سیستم برای سرکوب مخالفان و منتقدانش استفاده میکرد. برای مثال، در کتاب «الإنباء فی تاریخ الخلفاء» نوشتۀ ابن العمرانی (متوفی ۵۸۰ هجری/۱۱۸۴ میلادی)، میخوانیم که المعتضد عباسی (متوفی ۲۸۹ هجری/۹۰۲ میلادی) «مخبرانی داشت که هر اتفاقی را که در بازارها میافتاد به او گزارش میدادند. یکی از مخبران به او گزارش داد که کفاشی به پنبهفروشی که از او بابت تعویق بدهیاش، طلبکار بود، گفته دیگر کسی در میان مسلمانان نمانده که به امور آنها رسیدگی کند. المعتضد خشمگین شد و کسی را فرستاد تا این کفاش بیچاره را بترساند.»
مخبران همچنین وظیفه داشتند تنشهایی را که گاهی بین روشنفکران جامعه ایجاد میشد، زیر نظر داشته باشند. نمونهای از این امر، چیزی است که ابن جوزی در «مناقب الامام احمد» گزارش داده است، به گزارش او، برخی حنبلیهای بغداد به روشنفکران بغداد حمله میکردند. متوکل عباسی که طرفدار حنبلیها بود، این گزارش را نادیده گرفت و به مخبرانش گفت: «دیگر چیزی در مورد آنها به من نگویید». با توجه به تعداد زیاد خبرچینانی که در حلقههای تدریس روشنفکران و علما وجود داشته و جاسوسی میکردند، برخی فقها و فلاسفه و متفکران تقیه را برای خود و شاگردانشان در طول تحقیقات امنیتی و بازجویی و حتی محافل درس عمومی جایز میدانستند.
کمین ماموران اطلاعاتی
از جمله تمهیدات امنیتی دولتهای اسلامی، استقرار کمینهای نظامی بود که با نام «المسالح» شناخته میشدند. این گارد برای نظارت بر مرزها گمارده میشد. این کمینها اغلب توسط مأموران اطلاعاتی همراهی میشدند. اصفهانی (متوفی ۳۵۶ هجری/۹۶۶ میلادی) در «مقتل الطالبیین» ذکر کرده است که وقتی عباسیان تصمیم به تعقیب ادریس علوی (متوفی ۱۷۷ هجری، بنیانگذار دولت ادریسیان در مراکش) گرفتند، «گشتهای مسلحی را در امتداد جاده مستقر کردند که توسط «مخبران» همراهی میشدند و هر کسی را که از جاده عبور میکرد، بازرسی میکردند.»
در مواجهه با بازرسی «المسالح»، مخبران دشمن مجبور بودند مکاتبات محرمانهای انجام دهند. آنها در پنهان کردن اسرار خود بسیار ماهر بودند. طبری در تاریخ خود میگوید که اندکی پیش از آغاز درگیری بین امین (متوفی ۱۹۸ هجری/۸۱۴ میلادی) و مأمون عباسی بر سر خلافت، وزیر امین، فضل بن ربیع (متوفی ۲۰۸ هجری/۸۲۳ میلادی)، برای جلوگیری از عبور نامههای محرمانه به مرو (محل حضور مامون)، گارد مخصوصی ایجاد کرد و در معابر و جادهها گمارد. مخبران مامون هم برای دور زدن گارد امین، نامهها را به زبان رمزی مخصوصی مینوشتند و در چوبدستی تراشیده شدهای قرار داده و در زین اسب تعبیه میکردند و به دست زنی میدادند تا آن را حمل کند. زن از جادهها عبور میکرد، گویی از روستایی به روستای دیگر سفر میکند و بدون مزاحمت و بازرسی به مقصد میرسید.
با افزایش شاخههای اطلاعاتی در قلمرو اسلامی، منابع اطلاعاتی جاسوسان و خبرچینان نیز افزایش یافت. آنها در روشهای پنهاننگاری، استتار و رمزگذاری مهارت یافتند، تا جایی که کتابهایی در مورد «هنر رمزنگاری» تألیف کردند و نحوۀ ساخت و حل «رمزها» را آموزش دادند. روشهای آنها برای انتقال گزارشها نیز متفاوت بود. مخبران و جاسوسان حتی گاهی از کبوترهای نامهرسان استفاده میکردند. مخبران تکههای کوچکی از کاغذ را که حاوی نوشتههای رمزگذاری شده بودند و «الملتفت» مینامیدند، به پا یا بال کبوتر بسته و آنها را راهی مقصد میکردند. القلقشندی در مورد چگونگی استفاده از این کبوتران میگوید: «رسم بر این است که دو نوشتۀ رمزگذاری شده با تاریخ روز بنویسند و آنها را به بال کبوتر نامهرسان آویزان کنند و به مقصد بفرستند. یک کبوتر برای ارسال مطلب کافی نیست، زیرا ممکن است اتفاقی برایش بیفتد و به مقصد نرسد. وقتی پرنده به برجی که به آن هدایت شده میرسد، نگهبان برج آن را میگیرد، نوشته را از بال آن میکند و آن را به بال کبوتری از برج کناری آویزان میکند. کبوتر دوم از برج دوم پریده و به برج سوم میرود و این عملیات انتقال ادامه پیدا میکند تا کبوتر و کاغذ رمزنگاری شده به برج قلعه [مقصد اصلی] میرسد. پیشخدمت پرنده را با نوشتۀ روی بالش میگیرد و آن را نزد منشی سلطان میآورد و به او تقدیم میکند.»
- پژوهشکده سایبرپلیتیک دانشگاه فرماندهی و ستاد ارتش جمهوری اسلامی ایران (دافوس آجا)
- صلاح الدين يجنّد أميرة صليبية وعصابات اللصوص وتوظيفٌ للنساء الجاسوسات واستخدام أمني للطيور.. مؤسسة الاستخبارات الإسلامية/ براء نزار ريان/ الجزیره/ 2025
ارسال دیدگاه